روزنامه «جهانصنعت» طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان بلوا و شورش بورس نوشت: ذبیحالله خدائیان رییس سازمان اسناد و املاک کشور نیز دلش به حال شهروندانی که اصل سرمایهشان را بر اثر فرو رفتن بورس در دره نابودی از دست دادهاند سوخته و یک خبرگزاری به نقل از او نوشته است: «ساماندهی بورس وظیفه اصلی دولت و متولیان بازار سرمایه محسوب میشود و ما در کنار آنها هستیم و این حضور جنبه حمایتی دارد و تاکنون از هیچ حمایتی نیز دریغ نکردهایم.
امیدواریم هر چه زودتر این وضعیت بهبود یابد.» دیروز علاوه بر این مدیر که حوزه وظایف سازمانیاش کمترین تناسب مستقیم با بازار سهام را دارد، رییس مجلس، نایب رییس او، رییس دولت و سخنگوی او و نیز دهها کارشناس و نماینده مجلس و سیاستمدار نیز در رسانههای گوناگون درباره اینکه چرا ارزش سهام شرکتهای عرضه شده در بورس روند کاهنده دارد، صحبت کردند.
دلسوزی برای سهامداران خردهپا که اصل سرمایه خود را نیز از دست دادهاند و نیز مقصر دانستن دولت به ویژه رییسجمهور و فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد او بیشتر از هر موضوع دیگری در بلوای بورس به چشم میآید در حالی که اخبار متناقضی از استعفای رییس سازمان بورس نیز منتشر شد و وزیر اقتصاد نیز باید خود را احتمالا برای استیضاح آماده کند. بودن یا نبودن آمار و اطلاعات دقیق از سهامداران خردهپایی که گفته میشود اصل سرمایه خود را از دست دادهاند،
یکی از مسائلی است که باید برای روشن شدن رخدادهای احتمالی بعدی طرح شود. یک تحلیلگر اقتصاد سیاسی در روزنامه جوان با استناد به تغییرات کدهای سهامداری در ماههای تازهسپریشده به این نتیجه رسیده است که دو تا سه میلیون سهامدار حقیقی خردهپا در بازار سهام پرآشوب اصل سرمایه خود را نیز از دست دادهاند. در صورتی که به رقم دو میلیون نفر نیز بسنده کرده و این شمار آسیبدیده را یک واقعیت فرض کنیم شورش و بلوا میتواند رخ دهد.
به نظر میرسد قبل از اینکه احتمال بلوا و آشوب در بورس افزایش یابد همانند همه کشورهای دیگر بالاترین مقام اجرایی که به طور مستقیم مسوولیت قانونی دارد باید استعفا دهد و راههای نادرست رفته شده و متغیرهای اثرگذار بر بازار برگشت داده شده و اصلاح شوند. علاوه بر این باید با سهامداران شفافتر سخن گفت و تغییرات آینده را نیز بازگو کرد. به طور مثال این مهم است که کسی به رییسجمهور بگوید آقای رییس دولت کسی به شما مشورت نداد اگر با بازیهای روانی بخواهی نرخ دلار را کاهش دهی، پیامدهایش از جای دیگر مثلا از همین بازار سهام بیرون میزند.
روزی که اقتصاددانان به دژپسند هشدار میدادند این سرمستی در بازار سهام اگر مهار نشود و اگر با گامهای سنجیده پیشرفت نکند پس از رسیدن به نقطه اوج توهمآلود برمیگردد و آوار میشود. او و دیگر همراهانش از جمله رییس دولت نیز با تکبر و غرور به منتقدان بیاعتنایی کردند. از این پس نیز باید راه درست را رفت و راه درست این است که دنبال راههای شگفتانگیز و جاسازیهای مالی و نیز دستکاری احتمالی و فشار بر نهادهای بانکی و حقیقی نرویم.
فصل جدید در آمریکا
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان فصل جدید در آمریکا نوشت: سرانجام دونالد ترامپ با تسلیم شدن در برابر قانون و خواست اکثریت مردم آمریکا، امروز کاخ سفید را ترک میکند. پایان دولت ترامپ، آغاز فصل تازه در سپهر سیاسی این ابرقدرت است که به هر ترتیب جامعه جهانی را متاثر از خود میکند. در بیرون از ایلات متحده، آنچه توجهات را بیش از همه به خود جلب میکند، آینده توافقات و قراردادهای بینالمللی است که «برجام» یکی از برجستهترین آنها به شمار میآید.
جامعه جهانی خروج یکجانبه ترامپ از برجام را در کنار بیرون بردن کشورش از دیگر قراردادهای بینالمللی و نیز سیاست خارجی آن، اقدامی بیثبات کننده علیه صلح جهانی تعبیر کرد. اکنون جو بایدن و تیم منتخب او این امید را ایجاد کردهاند که دیپلماسی نخبهگرا بار دیگر عقلانیت لازم را به شیوه تعاملات و بازسازی روابط خارجی ایالات متحده بازگرداند.
سادهانگاری است اگر تصور شود که تیم بایدن در کوتاه مدت از دوران ترامپیسم حاکم بر سیاست خارجی این کشور عبور کرده و همه چیز را به نقطه صفر بازمیگرداند؛ خاصه اینکه در نگاه ساکنان تازه کاخ سفید، عبور از دوران ترامپیسم به معنای تکرار کامل گذشته نیست، بلکه همراه با تعریف دوبارهای از شکل و ماهیت روابطی است که تا پیش از این واشنگتن با متحدان اروپایی، همسایگان منطقهای، شریکان آسیایی و آفریقایی خود در سطوح اقتصادی، سیاسی و نظامی داشته است.
در اینحال متحدان آمریکا و بهویژه اروپاییان نیز با تجربهاندوزی از کارنامه دولت ترامپ، قاعده روابط خود را بهگونهای استوار خواهند کرد که تعبیر سلطهگری قدرتهای هژمونیک را به الگویی متفاوت از سالهای پس از نیمه دهه ۱۹۴۰ تا ۲۰۱۶ میلادی و استقرار دولت ترامپ، تغییردهند. اکنون متحدان قدرتمند ایالات متحده به الگوی «اعمال قدرت باهم» به جای «اعمالقدرتبر» توجه داشته و در این چارچوب، تمایل آنان در همسویی با سیاستهای واشنگتن تعریف میشود. درواقع یکی از دلایل ناکامی دولت ترامپ برای تسلیم سازی تهران در برابر سیاست «فشارحداکثری» مخالفت متحدان اروپایی و دیگر اعضای جامعه بینالمللی با رویکرد یکجانبهگرای کاخسفید بود.